×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

سخن عشق

جای سرد معصومیت...

دیگر جای خالی معصومیتت درد نمی کند

زیر تبسم انگشتانشان

تن ات را می شکافی

و آرام زمزمه می کنی

به چشمان تب کرده زنی اعتماد نکنید

که قرار است

در میان یخ های آغوش اش بخوابید..

از قداست افول کرده ی ضریح تن ات

که روزی

انگشتان اش اشتیاق محض بودن

برای لمس ممنوعه هایت

           آنگاه

از مرزهای درونی اندامت پرت می شوی

به هزار توی گناه انی تازه

و شب هایت

شمارش نطفه هایی می شود

 رنگ باخته درون حفره هایت

دیگر جای خالی معصومیتت درد نمی کند

زیر تبسم انگشتانشان

تن ات را می شکافی

و آرام زمزمه می کنی

به چشمان تب کرده زنی اعتماد نکنید

که قرار است

در میان یخ های آغوش اش بخوابید..

دیگر در دالان های سفید

معبد متروک ات

تن اش را ولو نخواهد کرد

با هیچ هوسی

بر هرزه گاه گنبدهای بلندات

پرچمی نخواهد افراشت

در خم شدگی ساق هایت

انحنای شهوتناک تن مست اش

سجده نخواهد کرد

و در دردناک ضجه هایت

تن اش آرام  نخواهد گرفت

چه آسوده

دست می کشید

از قداست افول کرده ی ضریح تن ات

که روزی

انگشتان اش اشتیاق محض بودن

برای لمس ممنوعه هایت

           آنگاه

از مرزهای درونی اندامت پرت می شوی

به هزار توی گناه انی تازه

و شب هایت

شمارش نطفه هایی می شود

 رنگ باخته درون حفره هایت

دیگر جای خالی معصومیتت درد نمی کند

زیر تبسم انگشتانشان

تن ات را می شکافی

و آرام زمزمه می کنی

به چشمان تب کرده زنی اعتماد نکنید

که قرار است

در میان یخ های آغوش اش بخوابید..

دوشنبه 4 اسفند 1393 - 12:03:37 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم